سید عرشیاسید عرشیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

نفس من پسر من

اولین روزهای با تو بودن

1392/3/19 8:22
نویسنده : مامان گندم
271 بازدید
اشتراک گذاری

یادش بخیر اون روزا خونه مادر جون چه بیا و برو یی به خاطر اومدن شما راه افتاده مهمونهای طرف من میومدن و میرفتن خاله جون فری هم روزی یک بار خودشو میرسوند و کمک می کرد . خاله ملی هم که دلش پیشمون بود روزی یکی دو بار زنگ میزد و کلی سفارشهای مختلف برای من و شما داشت. دایی محمد و شیوا جون هم با اون همه مشغله شبی یه بار میومدند و بهمون سر میزدند زحمتهایی که شیوا جون واسمون کشید هم فراموش نشدنی . اون یکی از بهترین زنداداشهای عالم محسوب میشه. دایی عباس و فرخ جون هم که نی نی تو راه داشت خیلی بهمون سر میزدن. دایی جون هم هی به من زنگ میزد و می پرسید کباب می خوای ،جیگر می خوای و ... و یکی و دو بار هم زحمت کشید و برامون کباب آورد دستشون درد نکنه .خاله بتی هم دکتر مون بود و کلی دوا درمون خونگی برامون داشت غذاهای مختلف درست می کرد  نمی دونی چقدر خوشحالم به خاطر داشتن همشون همگی کلی خجالتمون دادند. چقدر خوبه که اینقدر همه به فکرمونن.ببین پسرم چقدر دوستمون دارند . دوست داشته شدن و دوست داشتن حس زیبایست که امیدوارم همیشه از این دو نعمت بزرگ خداوند بهره مند باشی .

عید غدیر هم درست دو روز بعد تولد عشق مادر بود سید کوچولوی مامان اون روز به هرکی که اومد دیدنش و به اعضای خونواده عیدی تبرکی داد.الهی مامان فداش شه مامان گلم سعی کن همیشه احترام نام سیدت رو داشته باشی و مراسمات این روز رو برپا کنی. سید کوچولوی مادر دوستت دارم تا بی نهایت .راستی گل پسرم بابا جون و بابابزرگ همون روز اولی یه قربونی برات بریدنت که البته عقیقت کردیم و یه ولیمه حسابی دادیم من و بابا که نخوردیم اما بقیه حسابی تعریفشو کردن. سالم باشی همیشه گل پسر مسلمان مامان .

روز هفتمت بود که تصمیم گرفتیم بریم خونه خودمون من و شما مادرجون و خاله فری روژان آریا و فرخ جون و بابایی گل پسرمو بردیم خونه وارد اتاقت که شدیم یه کوچولو چشم باز کردیم . کلی فیلم با روژان و آریا گرفتیم که بعدا  بابایی اشتباها پاکشون کرده بود. همون روز مادرجون و بابزرگ بابا و عمه از مسافرت اومدن بابا صبح رفت دنبالشون و دوباره غروب هم برای دیدن شما رفت دنبالشون مادرجون و بابابزرگ کلی ذوق کردن و تبریک گفتند. فاطمه و عمه جون هم همینطور . بعد از اون همه خانم عموها برای بدنیا اومدنت زنگ زدن و تبریک گفتند.

مامان جونی ده روز از تولدت می گذشت یعنی درست 21 آبان ناف گل پسرم افتاد و خاله جون فری و مادر جون هم گل پسرمو بردند حموم . این اولین برخورد شما با آب خیلی خوب بود و کلا با شمای باز تموم ده دقیقه حموم کردند رو سپری کردی و این برای شما که تمام روز خواب بودی خیلی جالب توجه بود بعد حموم هم سرحال تر شده بودی و بیدار موندی برعکس همه اون بچه هایی که تعریفشون شنیده بودم که بعد حموم خوش خواب میشن. خلاصه اون روز منم هم از بس ضعیفشده بودم تو حموم تلو تلو خوردم و

اولین تعطیلاتی که بعد از تولدت پیش اومد عاشورا تاسوعا بود . خاله ملی که برای دیدنت لحظه شماری می کرد تو اون تعطیلات اومد . عمو حمید و پوریا هم خیلی ازت تعریف کردند آخه هم توپول مپل بودی هم خوش اخلاق و خوش خواب. انقدر محبوب همه جیگر مامان... خاله ملی روز تاسوعا نذری پزون داشتند . غذای نذریشون هم خیلی خوش مزه بود ما هم کلی از دور هم بودن لذت بردیم .

تو این مدت روزای سختی هم داشتیم. گل پسر مامان شما زردی گرفته بودی آخ که چقدر سخت بود برای من . انگار یه تیکه از وجودم داشت آب میشد الان که می نویسم هم گریم می گیره . با شیوا جون می بردیمت  آزمایشگاه من که نمیومدم آخه دلشو نداشتم شیوا جون می بردت نمونه می گرفت جوابشو و... دو شب هم بازم شیوا جون زحمت کشید و دستگاه فتو تراپی واست گرفت و اومد نصب کرد وای چه دو شب بدی بود وقتی زیر اون نور بودی     اصلا ولش کن. خلاصه اون ماجرا هم ختم به خیر شد و با لطف خدا و کمکهای شیوا جون همه چی تموم شد.

اینم دلنوشته مامان برای یک ماهگیت

سلام پسرم عرشیا نازنینم

 امروز 11 آذر ماه 1391 که عرشیا خوشگلم یک ماهه شده و الان مثل فرشته ها خوابیده جلوی مامان و همینطوری الکی داره دهنش می جنبه مثل گنجشک می مونه بچه ام همه اش دهنش بازه.

پسر گلم مهارتهای این ماهت خیلی جالب و دوست داشتنیه ( آروغ زدن - شیرخوردن- جیش کردن- گریه کردن- دنبال کردن من و بابایی با چشم- کشیدن موهای سرت و جیغ زدن) قربون این همه مهارت و تواناییت بشم مامانی.

امیدوارم از ماه بعد مهارتهات یه کم بیشتر بشه چون حوصله ی مامانی سرمیره همه اش خوابی عزیزم.البته به جزشبها که تا صبح نق میزنی و من بعضی وقتها کلافه میشم . آخه من نمیدونم پی پی کردن که این همه نق زدن نداره پسرخوشگلم خوب بی سرو صدا کارت رو بکن بعدش مامانی تمیزت میکنه دیگه هههههه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)